من تصمیم می‌گیرم که چه چیز "متعلق" به چی چیست.

 

نظافت، آشپزی و انجام کارخانگی در حالی که برادرت پلی استیشن بازی میکند: نویسنده ۱۵ساله ما از این واقعیت که در جامعه‌اش از دختران انتظار می‌ رود هر کاری انجام دهند اما از پسران هیچ انتظاری نمی ‌رود خسته شده است. او دیگر نمی خواهد نواهی و امری بشنود و خودش تصمیم می گیرد که چی برایش "مناسب" است.

متن: ناشناس، تصویر: عالیه ابوخدور

Foto: Zoe Opratko
Foto: Zoe Opratko

تو دختری، این درست نیست، دیگران در مورد تو چه خواهند گفت؟ اینکه پدر و مادرت تو را درست تربیت نکردند و تو مایه ننگی؟ و اگر اینطور رفتار کنی کی با تو ازدواج می کند؟ آیا می‌خواهی در آینده هم با خسرانت این‌طور صحبت کنی؟» به‌عنوان یک دختر، هر روز وقتی کاری می‌کنید که «برای یک دختر مناسب نیست» این جملات را می‌شنوید. حداقل در جامعه ما. و من دیگر نمی توانم اینها را بشنوم.

"آیا او مانند یک اروپایی زندگی می کند؟"

به عنوان دختر بزرگ یک خانواده مصری، اغلب به محدودیت های خود می رسم. در حالی که والدینم از من انتظار دارند که نمرات خوبی کسب کنم و در عین حال از من می خواهند کارهای خانه را انجام دهم، برادر بزرگترم می تواند بعد از مدرسه راحت بخوابد و مطلقاً هیچ مسئولیتی ندارد. او می تواند هر زمان که بخواهد بیرون برود و به خانه بیاید و مجبور نیست به کسی بگوید کجا می رود یا چه کار می کند. من نمی خواهم خودم را با او مقایسه کنم زیرا او از من بزرگتر است. این که نمی توانم اغلب بیرون بروم، برای من آزاردهنده نیست، زیرا اغلب دوست دارم خودم را از همه چیز جدا کنم، به خصوص وقتی در مکتب هستم. اما این فقط در مورد من نیست - من به جای بسیاری از زنان جوان در جامعه خود صحبت می کنم.

چه چیزی مناسب نیست؟ لیست طولانی است. وقتی زیاد بیرون می رویم، درباره ما دخترها صحبت می شود. فرقی نمی‌کند که روز خوبی را با دوستان سپری کنیم یا فقط مدتی را در پارک بگذرانیم. میگویند:"او فقط در سرک است، آیا از خود خانه ندارد؟ چرا پدر و مادرشان این اجازه را می دهند؟ آیا اروپایی زندگی میکند؟" منظور آنها از "زندگی اروپایی"، "زندگی آزاد" است، اینکه یک زن نمی گذارد کسی چیزی به او بگوید و آنطور که می خواهد زندگی می کند. والدین ترجیح می دهند که دخترانشان همیشه در خانه باشند، در خانه کمک کنند، همیشه به حرف اعضای مرد خانواده گوش دهند و هر کاری که خانواده و پسرانشان می خواهند انجام دهند.

در چنین خانواده ها شرم آور است، وقتی یک دختر مخالف حرفی است یا برای حق خود صحبت می کند. اما چه کسی در واقع تصمیم می گیرد که چه چیزی مناسب است؟ فکر می‌کنم در برخی خانواده‌ها، مردان عقده خود کم بینی دارند و تنها زمانی احساس قدرت یا مردانگی می‌ کنند که به دخترها، همسران یا خواهرانشان دستور بدهند یا حتی آنها را بزنند. هنگامی که با آنها مخالفت می کنید، آنها را سرزنش می کنید یا صدای خود را در مورد بی عدالتی بلند می کنید، روی غیرتشان تاثیر میگذارد.

خوشبختانه در خانه آنقدرها هم بد نیست - اما این طرز تفکر مردسالارانه هنوز در زندگی روزمره وجود دارد: مادرم اجازه تقریباً همه چیز را به برادرم می دهد و با او مانند یک طفل کوچک رفتار می کند. در سال‌های اخیر، این باعث شده که او حتی جرأت کند والدینم را سرزنش کند و بعد مادرم می‌ گوید که دیگر نمی‌داند چه کار کند، زیرا به عنوان یک پسر او را انجام هیچ کاری منع نمی ‌کردند و چون او  بزرگ شده است، نمتوانند به او چیزی بگویند. آیا واقعاً در ۱۸ سالگی انسان بالغ میشود؟ یا فقط به سن قانونی میرسد و می تواند هر کاری را بدون اجازه والدین انجام دهد؟ زیرا به نظر من در سن ۱۸ سالگی شما از بزرگسالی یا بلوغ کافی برای تصمیم گیری در مورد زندگی خود فاصله دارید. او هرگز مجبور نیست در خانه کاری انجام دهد، کارهای خانه به ما دختران سپرده شده. اما دوست ندارم به من بگویند چه کار کنم. من دوست دارم کارهایی مانند شستن ظروف، تمیز کردن یا مرتب کردن وسایل را به خواست خودم انجام دهم، اما اگر کسی به من بگوید که چه زمانی باید کاری را انجام دهم، دیگر نمی‌خواهم آن کار را انجام دهم و در بیشتر موارد این کار را انجام نمی‌دهم.

"تو هرگز نمیتوانی خانه داری کنی"

اگر تا ساعت ۷ شام در مکتب درس داشته باشم، به خانه بیایم و کارخانگی را انجام دهم و زمانی برای شستن ظرف ها نداشته باشم، روز بعد دعوای بزرگی در انتظارم است. می گویند که ما به عنوان دختر مایه شرمساری هستیم و هرگز نمی توانیم خانه داری کنیم. پدر و مادرم گاهی اوقات آنقدر به من احساس گناه می دهند که تا ساعت ۲ شب آشپزخانه را تمیز می کنم و خوابم را قربانی می کنم زیرا راهی دیگری وجود ندارد. وقتی مشکلم را مطرح می‌کنم، به بحث، دعوا و اتهام ختم می‌شود.

"وقتی که متاهل و طفل دار شدی، می توانی بهتر از پس کارها برایی"

من پدر و مادرم را خیلی دوست دارم، آنها افرادی هستند که خیلی به من شکل داده اند. اما چیزی که مرا آزار می دهد این تربیت اخلاقی است، اینکه دخترها باید اینطور باشند و پسرانشان فقط زمانی مرد می شوند که خودشان در مورد همه چیز تصمیم بگیرند و به آنها آزادی داده شود. من را آزار می دهد که آنها به پسرانشان مهارت های اساسی زندگی مانند نظافت یا آشپزی را آموزش نمی دهند. چرا اصلاً پسرها نباید اینها را یاد بگیرند؟ زیرا اینها وظایف زنان است که مردانگی آنها را به خطر می اندازد. مسخره است. چطور نباید از این بابت عصبانی شوم؟ پدر و مادرم خودشان اینطور بزرگ شدند، پس من درک میکنم که چرا اینطور فکر میکنند. مادرم بهتر ازین را نمیدانست، او نیز باید زود تسلیم می شد و اطاعت می کرد.

او مستحق قهر من نبود، اما من هم هم مستحق این نبودم "اگر متاهل و طفل دار باشی، پس می توانی بهتر عمل کنی!" - از من انتظار میرود که این کار را انجام دهم. من می خواهم ما نسلی باشیم که این استانداردهای دوگانه و این سنت های منسوخ را می شکند. نسلی که به پسرانشان آشپزی و نظافت را یاد می دهند، دخترانشان را تشویق میکند تا نظر خود را بیان کنند و به خاطر آن قضاوت نمی شوند. به فرزندان ما، به ویژه دخترانمان، نباید گفته شود که «همینی که هست» یا «برای ما هم سخت بود». بیایید نسلی شویم که همه اینها را زیر سوال می برد. بیایید نسلی شویم که می گوید: در حقیقت این اجازه دادن به پسران بدون توقعی و مطالبه همه چیز از دختران و نهی بیشتر آنها است که مناسب نیست.

نویسنده ۱۵ ساله است، ریشه مصری دارد و هنوز به مکتب می رود. او الگوهای جامعه خود را زیر سوال می برد و می خواهد از حقوق زنان در آینده دفاع کند.

Anmelden & Mitreden

9 + 2 =
Bitte löse die Rechnung